هنرمندان دل سوخته و وارسته، در این روزگار، آستین بالا زدند، تا که ذوق و هنر بی ادعایشان پاسخی باشد، بر همه شور و شیدایی و بیداری مردم; غیرتی نشان دهند در خلق هنری سراسر شیفتگی و خلوص; آنهم به جبران روزگاران دراز سکوت و بی اعتنایی ها و آنهمه تحقیرها و نادیده انگاشتن های ذوق و اعتقاد و باور مردم; مردمی که همیشه سر چشمه و الهام دهنده اصلی باروری و استمرار هنر و فرهنگ این دیار بوده اند.
نقاشی قهوه خانه، بازتابی صادق و اصیل از هنر هنرمندانی عاشق و تنها و دل سوخته است. هنرمندانی مظلوم و محروم از تبار مردم ساده دل و آینه صفت کوچه و بازار; آنانی که از پس قرنها سکوت- زیر سقف نمور و تاریک قهوه خانه ها، در خلوت عارفانه تکیه ها و حسینیه ها، در سر هر کوی و برزنی- چشم در چشم مردم دوختند و در محفل پرانس و الفت آنان، بغض معصومانه شان را با کشیدن نقشی و نشاندن رنگی، در دفاع از آبرو و اعتبار و اعتقادات و باورهای همین مردم به یکباره شکستند. نقشها زدند در ستایش راستی ها ومردانگی ها و فاش کشیدند حکایت کژی ها و پلیدی ها را; رنگ سرخی نشاندند بر تن بوم و دیوار، که گویی لخته لخته خون های خشکیده مظلومیت های از یاد رفته بود; و رنگ سبزی گزیدند به پاس یاد بهار سر سبز و پر طراوت روح و اندیشه راستان و آزادگانی که در جان و دل و خیال و باور مردم- قرنهای قرن، نسل به نسل، سینه به سینه- تا به روزگارشان به یادگار مانده بود; و چه جاودانه و همیشه پایدار و ماندنی.
هنرمندان دل سوخته و وارسته، در این روزگار، آستین بالا زدند، تا که ذوق و هنر بی ادعایشان پاسخی باشد، بر همه شور و شیدایی و بیداری مردم; غیرتی نشان دهند در خلق هنری سراسر شیفتگی و خلوص; آنهم به جبران روزگاران دراز سکوت و بی اعتنایی ها و آنهمه تحقیرها و نادیده انگاشتن های ذوق و اعتقاد و باور مردم; مردمی که همیشه سر چشمه و الهام دهنده اصلی باروری و استمرار هنر و فرهنگ این دیار بوده اند.
با تمامی این احوال، قلم در می ماند به وقت شرح حال این نقاشان، و قصه ماندن و بودن و رفتن شان، در توصیف ذوق و هنرشان; چرا که آنان جز در یاد و خاطر مردم، هیچ رد پایی در کتابی و یا رابطه یی با جریانات هنر رسمی زمانه نگذاشتند و نداشتند. همین است که خطاست- چه بسا دور از عدالت و انصاف، نه! که شاید هم بی حرمتی و ناروایی است- که بر این جنبش پویا و اصیل هنر مردمی هویت و شناسنامه ای قایل شد; به شیوه رایج نگاههای مکرر بر تحولات تاریخ هنر ایران، و به ناگزیر آنرا دنباله رو مکتبی و تجربه یی دانست در روند شیوه ای از هنر رسمی; همانند مکتب قاجار.
نقاشی قهوه خانه پدیده یی نوظهور در تاریخ نقاشی این دیار بود، که همراه حفظ تمامی ارزش های منطقی هنر مذهبی و سنتی ایران، به ضرورت نیاز و خواست مردم، و به پاس احترام به باورهای مردم متولد شد. مردمی که شمایل مقدس امامان بزرگوارشان، تصاویر حماسه های جانبازی و ایثار پیشوایان دینی شان را، نه به دلیل آذین نقش و نگاری، که به دلیل حرمت ایمانشان و برآوردن نذ ر و نیازشان می خواستند. مردمی که در راستای گذر زمان، یلان و آزادگان شاهنامه حکیم توس را از خیال به نقش می طلبیدند، تا مگر در همدلی و مونسی با راستان و پهلوانان شاهنامه، غرور ملی از کف رفته خویش را بازیابند; و رستمی را طلب می کردند تا مگر بیاید و داد از بیدادگران زمانه شان بگیرد.
در چنین روزگاری بود که هنرمندان بی ادعای مردم نشستند مقابل دیوار قهوه خانه ها، در ایوان حسینیه ها و تکیه ها، بر سکوی گرد زورخانه ها- گوش به سخن نقالان و چشم در چشم مداحان- رنگها را سایدند، و کاسه های سفالی و شکسته شان را پر از رنگ کردند; هر چه را که شنیدند و در دل داشتند بر تن دیوار و بوم نقش زدند. نقشی، تنها به مدد خیالشان; و خیالی به گستره و وسعت تمامی قصه ماندن و بودن خاکشان و استقامتی به بلندای آرمان های تبار و اجدادشان. خیالی که چون در چهار دیواری بسته
این همه تجلی حقیقت ذهن گرا و خیال پرداز نقاش ایرانی- جستجوی معنوی او در پی دنیایی سوای دنیای مادی- را باید مد یون تفکر و الهامی دانست، که در دوران ظهور و شکوفایی اسلام، سبب ساز نوعی وحدت و خلوت و عبادت هنرمندان این سرزمین می شود. تا جایی که انگار پس از این زمان هنرمند نقاش- بیش از آنکه در اندیشه آفرینش و کار خلاقیت هنری باشد- دل به ریاضت و اتصال در برابر خالق این جهان می سپارد. همان انگیزه و شور و حالی که به عنوان مثال تذهیب کار مخلص را وا می دارد تا به درازی عمرش، تنها در تذهیب صفحه ای از کتاب خدا، پایداری ایمان و عشقش را نشان دهد.
نقاشان با ذوق و دست آشنا به نقش از گوشه کنار قهوه خانه از میان جمع پر مهر مردم برخاستند; دل و غیرت در گرو این ندا و پیمان گذاشتند. آنچنان وفادار و ایستاده به قرار خویش که قهوه خانه، خانه شان شد و کاشانه شب و روزشان; میعادگاه باروری ذوق و هنر و خلاقیت شان و با مردم بودن، عهد همیشگی شان. در قهوه خانه ها بود که این هنرمندان تهی دست و رنجیده، ضمن حفظ ارزشهای شیوه هنر شمایل نگاران و پرده کشان گذشته مرز و بوم شان، خود بانیان مکتبی اصیل و فراخور شأن و آبروی این هنرپرپشتوانه مردمی گردیدند; که دیری نپایید تحت عنوان نقاشی قهوه خانه در تاریخ هنر ایران در مقامی بس والا و پایدار به جای ماند.
سایت دوستان
arti.ir