پرسونا و پروفایل با هم تفاوت دارند، اما بخاطر شباهتهای ظاهری زیادی که دارند در اکثر مواقع اشتباه گرفته میشوند و بجای هم در کسب و کار ظاهر میشوند، یکی صاحب دید و نگرش و دیگری معرف یک شخصیت است، هر دو کاربرد خودشان را دارند اما قرار نیست جای یکدیگر نقش بازی کنند.
از نظر ما تعاریف اهمیت زیادی ندارند، اما مفهوم پردازیها مهم هستند، کسب و کارهای زیادی اعتقاد دارند پرسونای خود را به خوبی شناختهاند و بعد بر اساس پرسونای تعریف شده بازاریابی محتوایی خود را تدوین میکنند، اما در واقعیت آنها پروفایل مخاطب را طراحی کردهاند. اینجاست که مفهوم پردازی اهمیت خود را نشان میدهد.
منظور از تعاریف این است که بصورت کتابی و شاید شیوههای مرسوم دانشگاهی بنویسیم پرسونا چیست؟ “پرسونا شخصیتی نیمه-خیالی است که از اطلاعات واقعی بدست آمده است و قرار است …”، ما به دنبال این نیستیم، اما مفهوم پردازی از نظر ما این است که ببینیم وقتی صحبت از پرسونا میکنیم به دنبال چه هستیم و اگر بخواهیم خط کشی برای سنجش درستی یا نادرستی آن داشته باشیم آن خط کش چیست.
این جدول برای شروع چالش ذهنی ما خوراک خوبی است.
پرسونا به دنبال “شناخت عمیق” مخاطب است.
تصور کنید درباره فروشگاه آنلاینی صحبت میکنیم که قرار است پرینتر رنگی به کاربر بفروشد، دو حالت را در نظر بگیرید:
حالت اول: مخاطب احتمالی ما “فرزاد” فردی ۳۰ تا ۳۵ سالهای است که در رشته گرافیک تحصیل کرده و قرار است با پرینتری با کیفیت بالا کارهای خود را چاپ کند، تا به مشتری خود نمایش داده و تاثیری بیش از نمایش آنلاین کارهای خود داشته باشد، این فرد درآمد ماهانه ۲ الی ۳ میلیون دارد، از سرعت پایین کارها اذیت میشود، از نتایج کارهای هنری لذت میبرد.
در این حالت وقتی قرار باشد پیامهای کلیدی برای بازاریابی محتوایی کسب و کار طراحی کنید، چه میکنید؟ احتمالا روی کیفیت بالای چاپ، قیمت ارزان چاپ و مشخصات اینچنینی مانور میدهیم. فرزاد تا حدودی وضعیت مخاطب ما را مشخص میکند، اما چقدر این شناخت عمیق است؟ چقدر مشخصاتی که از فرزاد در دست داریم به ما دید میدهد؟
حالت دوم: مخاطب ما “فرزاد” است، حدود ۲۷ سال سن دارد و در رشته گرافیک تحصیل کرده است.
فرزاد کارهایش را با پرینتر رنگی چاپ میکند و یک پرینتر رنگی یک سال پیش خریداری کرده است، بازار کسب و کارهای گرافیکی بعد از مطرح شدن منشی حرفهای تا حدودی تغییر کرده و رونق قبل را ندارد و …
در این حالت همان اطلاعات قبل را داریم اما کمی شناخت ما عمیقتر شده است، فرزاد پرینتر رنگی دارد و قبل از این هم کارهای خود را چاپ میکرده است. اینبار در بازاریابی محتوایی پیامهای کلیدی ما چه چیزی را منتقل میکنند؟ شاید لازم است به فرزاد نشان دهیم میتواند از پرینتر قدیمیاش برای نمایش به تیم یا همکاران استفاده کند و پرینتر جدید با کیفیت بهتر را برای نمایش کار نهایی استفاده کند.
در حالت دوم شناخت ما نسبت به مخاطب آنقدری عمیق میشود که از دلایل ریشهای رفتار مخاطب پردهبرداری کرده و کمک میکند با دیدی عمیقتر به رفتار مخاطب نگاه کنیم و تصمیمی ریشهای تر بگیریم.
تفاوت پرسونا و مخاطب بطور کلی:
* پرسونا قطعا از Real Data (اطلاعات واقعی) بدست میآید.
* پرسونا از ترکیب داستان و سناریو مخاطب شکل میگیرد.
* پرسونا دید عمیق برای تصمیمات بازاریابی محتوایی ارائه میکند.
پروفایل بعنوان بخشی از پرسونا، به آشنایی بیشتر با مخاطب کمک میکند، اما در نهایت پرسونا است که دید عمیق از مخاطب را منتقل میکند، شاید بتوان گفت پرسونایی که حاصلش انتقال “دید عمیق” نباشد، سایهای از مخاطب را ترسیم میکند که این سایه ممکن است شبیه بسیاری از افراد باشد.
پرسونا مشتری در واقع مهمترین موضوعی هست که باید بدانیم
تشکر میکنم مطالب خیلی خوبی دارین