امروزه فوتبال انبوهی از مفاهیم قومی را از خلال اشكال كارناوالی و هنری خود نفوذ می دهد.
یكی از این ویژگی های سمبلیستی كه به منظور تاكید هواداران بر هویت ملی انجام می شود نگارین كردن صورت ها در مسابقات جام جهانی است: نوعی از «بادی آرت» (body art) و یك ترفند موثر گرافیكی كه به واسطه آن «خود»، «ما» می شود تا در برابر «دیگری» قد علم كند. این هنر در كنار رایت ها و پرچم ها و یونیفورم ها و نشانه ها و شناسه های دیگر این بازی هیجان انگیز، صورت تماشاچی را از فردیت شناسنامه ای آزارنده «خود» خلاصی می بخشد تا برای لحظاتی بتواند لذت در جمع بودن را تجربه كند.
به واسطه یك لایه نازك رنگ، چهره، رایَتِ «ما» می شود تا برای حداقل ۹۰ دقیقه «خود» را در زیر این ضخامت چند میكرونی، از خود بی خود كند.
● نیروانا در استادیوم: در یكی از تمرینات بودایی از شاگرد خواسته می شود تا خود را میان تهی تصور كند و تن را یك لایه نازك پوست كه تنها میان درون و برون فاصله انداخته است. در لحظه ای كه این تصور در ذهن شاگرد كامل می شود، وی به نوع دیگری از تجربه خود، دست می یابد: نیروانا. در مسابقات فوتبال نیز تماشاچی با تهی شدن در زیر یك لایه نازك رنگ، خود را در حد یك رایت به نمایش می گذارد تا این فرصت را به خود بدهد تا با دیگر هواداران بیامیزد و دیگر نباشد. بنابراین هیچ بعید نیست كه تماشاچیان فوتبال در تمام این سالیان كه پرداختن به موضوع فوتبال برای محققان علوم اجتماعی موضوعی پیش پا افتاده به حساب می آمده است از یك تجربه پاپ ِ بودیستی كیف می كرده اند. استفاده از مفاهیم بودایی در این مثال تنها برای تاكید كردن بر خصیصه «از خود به درآوری» فوتبال و نفی صورت و هویت فردی در آن، به نفع شناسایی مجدد خود به مثابه یك هویت بزرگتر به كار رفته است.
● از ارگ تا شیپور: فوتبال امروزی كه در گذشته اروپایی خود یك مراسم پیشواز مذهبی در ایام قدسی ما بین ششم ژانویه یا عید اپیفانی (بشارت مجوسان به ظهور حضرت مسیح) و چهارشنبه خاكستر بوده است، امروزه مبدل به كیشی خودآیین شده است.
(هر چند هنوز بسیاری از ودایع قرون وسطایی را در درون خود حفظ كرده است مانند شكل لوگو ها و نشانه های هر تیم منجمله بسیاری از تیم های وطنی كه كماكان از سنت های تایپوگرافیكی و شمایل نگارانه قرون وسطایی تبعیت می كنند.) بنابراین اگر در قرون وسطی، فرد زندگی زمینی را تنها برای تجربه یك سیر عمودی به سوی دروازه های شهر خدا ادامه می داد و به كلیسا می رفت تا از شنیدن صدای موسیقی فوگ از خود بی خود شود، انسان مدرن امروزی به استادیوم می رود تا آن تجربه را در كالبدِ هیجان ِ یك حركت افقی سریع به سمت دروازه حریف یا گوش سپاری به صدای بوق های استادیومی زمینی كند. البته مسئله باز هم از این عمومی تر است و لذا می توان جنبه هایی از آن را، (فارغ از مضامین دوگانه پندارانه آسمانی و زمینی ِ ادیانِ ابراهیمی)، در درون هنر نقاب ها و توتمیسم به معنای عام آن جست وجو كرد.
● توتمیسم در فوتبال: توتمیسم به این معنا است كه فرد اعتقاد به داشتن یك نیای مشترك با نوع خاصی از حیوان، گیاه یا حتی شیء داشته باشد و به زعم فریزر اعتقاد به توتمیسم شكل اجتماعی شده ای از عدم آگاهی انسان اولیه به نقش پدر در تولیدمثل است، اما توتمیسم در معنای عمومی تر خود به معنای نوعی اجتماعی شدن ارزش های عاطفی است.
این تعریف عام، ما را قادر می سازد تا از این كلمه برای تحلیل مفاهیم اجتماعی امروزینی همچون رنگ كردن صورت در فوتبال كمك بگیریم درست همانطور كه لینتون۱ برای تحلیل نامگذاری تیپ های مختلف ارتش از این اصطلاح سود جسته است.
لینتون نشان داده است كه چگونه در درون قرن بیستم می تواند نوعی ارتباط عاطفی میان یك گروه سرباز و یك پدیده طبیعی همچون قوس و قزح شكل بگیرد و بعدها این ارتباط عاطفی، خود را از طریق مجموعه ای از عقاید مانند اعتقاد به اینكه رویت قوس و قزح و یا به همراه داشتن نقش آن برای «ما» شانس می آورد، تسری داده و اجتماعی كند. به طوری كه نهایتاً به نوعی یكی انگاری افراد با قوس و قزح بینجامد و هویت های فردی را در خدمت این هویت جمعی ذوب كند. به این ترتیب مجموعه جدیدی از قواعد و قوانین به وجود می آید كه خود را بر اندام تك تك افراد درست مانند نشان های سربازی، چیره ساخته تا از پس این چیرگی محرومیت را با محدودیت و آزادی را با برابری و خود را با یك دیگری «ما» شده، تاخت زده باشند.
بنابراین می توان به همین ترتیب تحلیلی موازی را برای طرفداران تیم های فوتبال و از خلال نشانه شناسی آرم ها و نشانه ها و رایَت ها و هنرهای بدن آنها پی گرفت و به جلو راند. تحلیلی كه در آن مفهوم مردم شناسانه توتمیسم با یكی از مدرن ترین مصادیق هنری و اجتماعی روز پیوند خورده است. مفهومی كه مدرن بودن آن در خواست و توانایی انسان امروزی در تغییر دادن ماهیت بیولوژیك خود و چیرگی وی بر تن نهفته است.

بیشتر بخوانید:   هنر چاپ کلاقه‌ای باتیک

منبع