میدانیم كه هنرهای گرافیك، معماری و طراحی صنعتی اگرچه كاربردی هستند، اما تحت شرایطی می توان آنها را جزء هنرهای زیبا هم برشمرد.

همگان میدانند كه هنرها را میتوان به انواع گوناگونی برشمرد، همچون هنرهای تجسمی، نمایشی، سینمایی، موسیقی و . . . یا هنرهای انتزاعی و هنرهای واقعنمایانه كه برخی از سبكها بر این پایهها بهوجود آمدهاند. و برخی دیگر بین این دو قطب. اما آنچه موجب نگارش این نوشتار شد دیدن هنرها از پنجرهای دیگر است، پنجرهای آشنا كه نه بر شیشههای آن غباری است و نه رنگی كبود.
میدانیم كه هنرهای گرافیك، معماری و طراحی صنعتی اگرچه كاربردی هستند، اما تحت شرایطی می توان آنها را جزء هنرهای زیبا هم برشمرد. شور و شعور، كشش و كوشش و حس و عقل نه تنها پایههای همهی سبكهای هنری به حساب میآیند، بلكه شاخهها و رشتههای هنری هم خود منطبق بر این پایهها هستند. در برخی هنرها اندیشه كفه سنگین ترازو است و در برخی دیگر احساس. اما شالودهی همه مبتنی بر عقل و حس ِ توأمان است كه بدون یكی از این دو هیچ اثری هرگز هنر نخواهد بود.
هنرهای كاربردی هم با دو بال شور و شعور یا اندیشه و احساس به اوج میرسند. البته در اینگونه هنرها قضیه متفاوت است.
محدودیتهای كاربردی بودن ِ هنری مثل گرافیك از همان ابتدا آغاز میشود. از هنگامی كه سفارشدهنده به هنرمند ِ طراح موضوع ذهنی را سفارش میدهد تا هنگامی كه محصول عینی را تحویل میگیرد ـ اعم از جلد كتاب و مجله، پوستر، بستهبندی و . . . ـ محدودیتهای بیشماری بر سر راه است. سلیقههای متفاوت سفارشدهنده یا سفارشدهندگان، محدودیتهای قطع كاغذ، لیتوگرافی، چاپ، صحافی، محدودیتهای اجتماعی و عرفی و . . . كه هر كدام از این بخشها خود از محدودیتهای ریز و درشت دیگری متشكلند و پرداختن به آنها از حوصلهی این نوشتار خارج است.
نقاش، آزادانه نقاشی میكند و بیهیچ محدودیتی ایده و افكارش را در هر قطع و سطحی و بیهیچ قیدی از جهت رنگ و فرم اجرا میكند و چون معمولاً مخاطبان محدودی دارد و كارش حتماً منتشر نمیشود، مجبور نیست تن به سانسور و خودسانسوری دهد، در حالی كه در گرافیك ماجرا به گونهای دیگر است.
در هنر گرافیك به جای همهی این آزادیها، محدودیت هست. ارزش یك اثر هنرمندانه گرافیكی هنگامی آشكار میشود كه ما به محدودیتهای این هنر واقف باشیم. البته همچنان كه میتوان در نقاشی، شعر، موسیقی و هنرهای دیگر با ترازوی نقد آثار را سنجید، در هنر گرافیك نیز میتوان دست به نقد زد و سره را از ناسره بازشناخت. همه هنرمندان واقعی گرافیك اذعان دارند كه ناسرهها و خزفهای این هنر به دلایل متعدد بسیار زیادند. اهم آنچه اكنون دامنگیر گرافیك امروز ایران است عبارتند از شیوهگرایی و ارتجال. كه پرداختن به این بخشها نیاز به فراغتی دیگر دارد.
اما اگر نبودند معدودی هنرمند واقعی در این رشته كه ایثارگرانه از حریم و حدود و اصالت این هنر پاسداری كنند، این هنر فرهیخته اكنون در محاق ابتذال و تكرار، در درون پوسیده بود.
كسانی كه با هر اثر خود نه تنها نیاز سفارشدهنده را برآورده میسازند بلكه هوشمندانه با تعهد و تغیر، فرهنگسازی میكنند. هنرمندانی كه فراتر از موضوع پیش میروند، هنرمندان مؤلف یا طراحان گرافیك مؤلف.
میدانیم كه هنر گرافیك شاخههای بسیاری دارد و محصولاتی بیشمار. نشانه (Sign)، صفحهآراییLay Out)، بستهبندی (Packaging)، تصویرسازی (illustration) اعلان دیواری (Poster)، دفترك (Bruchor)، كارنما (Catalog) و . . . از محصولات و شاخههای هنر گرافیك هستند كه هر كدام از این محصولات و شاخهها خود به بخشهای دیگری تقسیم میشوند.
تصویرسازی شاید همسایهترین بخش گرافیك با طراحی و نقاشی است و چون در بیشتر محصولات گرافیك حضوری فعال دارد میتواند ایستگاه مناسبی برای بحث این نوشتار باشد.
▪ در این نوشته تصویرسازی را از جهت:
الف) محتوا و موضوع
ب) مخاطب
پ) قالب
ت) بسترهای بروز و نمایش
بررسی میكنیم تا به مقصد راه یعنی “گرافیك مؤلف” یا “تصویرسازی مؤلف” برسیم.
الف) انواع تصویرسازی با توجه به محتوا و موضوع بر روی یك محور با دو قطب طبیعتگرایی و انتزاع میتواند در حركت باشد.
اگر موضوع تصویرسازی علوم تجربی باشد، مثل زیستشناسی و فیزیك و شیمی و . . . و هدف تصویرسازی نشان دادن درست این موضوعها، برای تفهیم بهتر آن، طراح موظف است همانند یك دوربین عكاسی و ای بسا دقیقتر از دوربین، عیناً موضوع را طبیعتگرایانه تصویرسازی كند، اما درحیطه علوم انسانی و علوم نظری جریان فرق میكند.
استاد مرتضی ممیز در كتاب تصویر و تصور مینویسد:
“با كمی دقت به موضوعات متنوع تصویرگری كه شاید شامل دهها رشته و مطلب جداگانه باشد میتوان تا حدودی به اهمیت و لزوم تنوع شیوه بیان آنها پی برد كه مثلاً تفاوت در زمینه تصویرسازی برای متن یك كتاب پزشكی با تصویرهای فنی یك كتاب مكانیك و تصاویر یك كتاب تاریخی، یك كتاب جغرافیا، یك كتاب سیاحتنامه، یك اثر ادبی، یك كتاب آموزشی دوران تعلیمات مدرسهای، یك جزوه ورزشی، عكاسی، مد و لباس، یك قصه زیبا و لطیف كودكانه، مجموعه اشعار و . . . چه اندازه باید تفاوت داشته باشد.” (۱)
و “یك سری از موضوعات هستند كه ظاهراً قابل مصور شدن نیستند، مثل موسیقی یا فلسفه و به طور كلی موضوعاتی كه ظاهرا در مفاهیم آنها معادلات تصویری وجود ندارد و…” (۲)
ب) مخاطب تصویرسازی بخش بزرگی از “نوع نگاه طراح” و “قالب تصویرسازی” و حتی “بسترهای بروز و نمایش” را تعیین میكند. طراح با توجه به سن، جنس، نژاد، تحصیلات و آگاهیهای عمومی، منطقه جغرافیایی، مذهب و باورهای مخاطب، تصویرسازی میكند تا نهایتاً مخاطب با تصویر ساخته شده، ارتباط بهتری برقرار كند.
برای مثال تصویری كه با پیرمرد ۷۰ ساله آلمانی ارتباط مناسبی برقرار میكند برای كودك ۷ ساله زاهدانی قابل فهم نیست. یا “مثلاً مردم ژاپن از آن جهت كه نژاد یكدست و همگونی هستند، بدون این كه لزومی داشته باشد كه هر چیزی را به زبان بیاورند، یكدیگر را درك میكنند. آنها دوست ندارند كه همه چیز واضح و صریح باشد و به طور خاص از تصویری خوششان میآید كه پیچیده و بغرنج بوده و معانی متعددی را القا میكند.
به همین دلیل تبلیغات به ندرت شكل مستقیم و صریح پیدا میكند و ایماژی كه به واسطه آن انتقال مییابد، در درجه اول اهمیت قرار دارد از این روست كه اغلب آثار تبلیغی ژاپنی از مایه طنز و سرگرمی برخوردارند.”(۳)
پ) قالب یك اثر گرافیكی (تصویرسازی) شامل همه مبانی و مبادی هنرهای تجسمی است، فرم، رنگ، تركیببندی، لیآوت، تكنیك، بافت، خلاقیت، ایده و حتی جای امضاء طراح كه چون در این زمینهها بسیار شنیدهایم و خواندهایم از آن در میگذریم.
ت) بسترهای بروز و نمایش كه معمولاً یكی از انواع محصولات گرافیك هستند مثل مطبوعات، كتابها، انواع بروشور و كاتالوگ و یا صفحات نمایش رسانههایی مثل تلویزیون، رایانه، سینما، تابلوهای تبلیغاتی و . . . ارتباط نزدیكی با «قالب» و «مخاطب» دارند، همچنین ارتباط درست “بسترهای بروز نمایش” آثار گرافیكی با “موضوع و محتوا” نكتهای است كه مدیران هنری باید به ناشران گوشزد كنند.(۴) مثلاً در مورد نشریات، نكاتی همچون قطع، ترتیب انتشار، رنگ، جنس كاغذ، تعداد صفحات، نوع صحافی و . . . باید با “محتوا و موضوع”،”مخاطب” و “قالب” هماهنگ باشد.
یك اثر سالم و كامل گرافیك اثری است كه در آن ارتباط منطقی بین”موضوع محتوا” ، “مخاطب” ، “قالب” و “بسترهای بروز و نمایش” برقرار شده باشد. البته هماهنگی كلی این چهار مورد یعنی( الف)، (ب)، (ت) و (پ) علاوه بر دانش و تعهد و مسئولیت گرافیست، همفكری و همكاریهای سفارشدهنده یا سفارشدهندگان و مدیر هنری را نیز میطلبد.
اما آنچه موضوع اصلی این نوشتار است، طرح نوعی از هنر گرافیك است كه فراتر از یك اثر كامل است. به دیگر سخن اینكه یك اثر گرافیك علاوه بر سلامت كامل و هماهنگی عناصر( الف) تا (ت) میتواند حتی پیشگامتر از موضوع مورد سفارش حركت كرده و به صورتی جامعالاطراف و كامل ظاهر شود. مرتضی ممیز در كتاب “تصویر و تصور” میگوید: “. . . آنچه را كه تصویرگر نباید مطلقاً انجام دهد دنبالهروی و ترجمهی تصویری لغت به لغت موضوع است و همیشه به یاد داشته باشد كه با كارش ابعاد تازهای را به موضوع مورد سفارش اضافه كند.”
كم نیستند هنرمندانی كه شاهكارهای ماندگاری در عرصه گرافیك آفریدهاند آثاری كه اگرچه حاشیهای برای متن سفارش هستند، اما هم عرض متن و گاهی با فخامت و عیار بالای هنری با ارزشتر از خود متن جلوهگرند.
گرافیك هنری است در خدمت اجتماع با پیامهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تجاری. و گرافیك مؤلف عالیترین نوع آن است كه در عین امانتداری، ارجمندترین حاشیه برای متن جامعه است.

بیشتر بخوانید:   ارتباط اندیشمندانه از طریق رنگ

فرزاد ادیبی
گرافیك مؤلف ؛ نوشته فرزاد ادیبی
پانوشتها:
۱-مرتضی ممیز ،تصویر وتصور،انتشارات اسپرك،چاپ اول ، ۱۳۶۸،ص۴
۲-همان ، ص۲۰
۳-هنر معاصر ، (دو ماهنامه تجسمی ) ، شماره ۳ ،بهمن واسفند ۱۳۷۲ ، ص ۴۲
۴-امروزه به دلیل وضعیت نابسامان اقتصادی و ناآشنایی سفارشدهندگان گرافیك ، استفاده از طراحی هاو نقاشی های چاپ شده برای جلد كتاب ها ومحصولات دیگر رواج دارد . باید متذكر شد كه اگر یك اثر نقاشی صرفا به عنوان یك اثر نقاشی در محل مناسب خود نصب شود ارزش دارد ، مثلا یك تابلو نقاشی كه بر سینه ُ یك تالار بزرگ همایش نصب می شود قابل استفاده در یك اتاق كوچك خواب نیست و یا اگر به عنوان نقاشی دیواری از یك اثر نگارگری استفاده شود نا به جاست . ملاحظه می شود كه با عوض شدن محل نصب یك اثر نقاشی ، فضا تاثیر وكاربرد آن از دست می رود پس چگونه می توان آن را چاپ كرد وانتظار گرافیك بودن آن را داشت ؟ البته گاهی ممكن است با نظر ومشورت یك مدیر هنری یك اثر نقاشی با دیزاین و لیآوت مناسبی در یك محصول گرافیك بسیار به جا ودرست وحتی خلاقانه به كار رود كه این امر البته از سر انتخاب است نه از سر اجبار